نقاش دوره گردی برای یافتن چند نمونه کاری در یکی از روستاهای بین راه توقف میکند.
یکی از نخستین مشتریان او مرد مستی بود که علیرغم صورت کثیف نتراشیده و لباسهای گل آلود,با وقار و متانتی که در خود سراغ داشت,مقابل نقاش مینشیند.
پس از آن که نقاش بیشتر از معمول روی چهره او کار میکند,تابلو را از روی سه پایه بر میدارد و به دست او میدهد.
مرد مست هاج و واج,به مرد خوش لباس و خوش روی تابلو نگاه میکند و می گوید:
این من نیستم.
نقاش پاسخ میدهد:من شما را آنطوری که میتوانید باشید کشیده ام!!!