نشانه عشق...

آموزنده ست....بخونید...!  


پسری جوان که یکی از مریدان شیفته شیوانا بود، چندین سال نزد استاد درس معرفت و عشق می آموخت. شیوانا نام او را "ابر نیمه تمام" گذاشته بود و به احترام استاد بقیه شاگردان نیز او را به همین اسم صدا می زدند.  

روزی پسر نزد شیوانا آمد و گفت دلباخته دختر آشپز مدرسه شده است و نمی داند چگونه عشقش را ابراز کند!؟ شیوانا از "ابر نیمه تمام" پرسید:" چطور فهمیدی که عاشق شده ای؟!" 
پسر گفت:" هرجا می روم به یاد او هستم. وقتی می بینمش نفسم می گیرد و ضربان قلبم تند می شود. در مجموع احساس خوبی نسبت به او دارم و بر این باورم که می توانم بقیه عمرم را در کنار او زندگی کنم!"
شیوانا گفت:...

                                                                                               

                                                                                 shaparak

" اما پدر او آشپز مدرسه است و دخترک نیز مجبور است به پدرش در کار آشپزی کمک کند. آیا تصور می کنی می توانی با کسی ازدواج کنی که برای بقیـه همکلاسی هایت غذا می پزد و ظرف های غذای آنها را تمیز می کند."
"ابرنیمه تمام" کمی در خود فرو رفت و بعد گفت:" به این موضوع فکر نکرده بودم. خوب این نقطه ضعف مهمی است که باید در نظر می گرفتم."
شیوانا تبسمی کرد و گفت:" پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر و التهابی گذرا بیش نیست و بی جهت خودت و او را بی حیثیت مکن!"
دو هفته بعد "ابر نیمه تمام" نزد شیوانا آمد و گفت که نمی تواند فکر دختر آشپز را از سر بیرون کند. هر جا می رود او را می بیند و به هر چه فکر می کند اول و آخر فکرش به او ختم می شود." شیوانا تبسمی کرد و گفت:" اما دخترک نصف صورتش زخم دارد و دستانش به خاطر کار، ضخیم و کلفت شده است. به راستی بد نیست که همسر تو فردی چنین زشت و خشن باشد. آیا به زیبایی نه چندان زیاد او فکر کرده ای! شاید علت این که تا الان تردید کرده ای و قدم پیش نگذاشته ای همین کم بودن زیبایی او باشد؟!" پسر کمی در خود فرو رفت و گفت:" حق با شماست استاد! این دخترک کمی هم پیر است و چند سال دیگر شکسته می شود. آن وقت من باید با یک مادربزرگ تا آخر عمر سر کنم!"
شیوانا تبسمی کرد و گفت:" پس بدان که عشق و احساس تو به این دختر هوسی زودگذر است و التهابی گذرا بیش نیست پس بی جهت خودت و او را بی حیثیت مکن!"
پسرک راهش را کشید و رفت. یکی از شاگردان خطاب به شیوانا گفت که چرا بین عشق دو جوان شک و تردید می اندازید و مانع از جفت شدن آنها می شوید. شیوانا تبسمی کرد و پاسخ داد:" هوس لازمه جفت شدن دو نفر نیست. عشق لازم است و "ابر نیمه تمام" هنوز چیزهای دیگر را بیشتر از دختر آشپز دوست دارد."
یک ماه بعد خبر رسید که "ابر نیمه تمام" بی اعتنا به شیوانا و اندرزهای او درس و مشق را رها کرده است و نزد دختر آشپز رفته و او را به همسری خود انتخاب کرده است و چون شغلی نداشته است در کنار پدر همسر خود به عنوان کمک آشپز استخدام شده است.
یکی از شاگردان نزد شیوانا آمد و در مقابل جمع به بدگویی "ابر نیمه تمام" پرداخت و گفت: " این پسر حرمت استاد و مدرسه را زیر پا گذاشته است و به جای آموختن عشق و معرفت در حضور شما به سراغ آشپزی رفته است. جا دارد او را به خاطر این بی حرمتی به مرام عشق و معرفت از مدرسه بیرون کنید؟!"
شیوانا تبسمی کرد و گفت:"دیگر کسی حق ندارد به کمک آشپز جدید مدرسه "ابر نیمه تمام" بگوید. از این پس نام او "تمام آسمان" است. اگر من از این به بعد در مدرسه نبودم سوالات خود در مورد عشق و معرفت را از "تمام آسمان" بپرسید. همه این درس و معرفت برای این است که به مرحله و درک "تمام آسمان " برسید. او اکنون معنای عملی و واقعی عشق را در رفتار و کردار خود نشان داده است." 

نظرات 17 + ارسال نظر
غریبه پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:58

قشنگ بود..
اما یکمی ترس دار؟؟؟

شاپرک:
سلام غریبه جان خوبی؟؟؟
خوشحالم خوشت اومد...
حالا چرا ترسناک؟؟؟؟

روح پرواز پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:19 http://roheparvaz.blogfa.com

سلاممممممممممممم.......
روح برگشته......

شعر .......درد دل.........همه چی...

با خرید از فروشگاه اینترنتی
www.roheparvaz.blogfa.com
www.output.blogfa.com
به روح ها بپیوندید....

سلاااااااااااااااااااااااااااممممممممممممممممممم
خوش اومدیییییییییییییییییید...!
حتما بازدید خواهیم کرد روح جان!

المیرا پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:42 http://elmiraeverlasting.blogfa.com

هرکس به خاطر من از 7 کو و هفت رودخانه و هفت دریا پیاده بگذره من او را "تمام آسمان" خواهم نامید
بالاخره عشقو باید یجوری ثابت کرد دیگه

شاپرک:
المیرا جان... خیلی اضافه وزن داره؟؟!!

Shaparak پنج‌شنبه 3 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 23:50

المیرا جان گناه داره هاااااااااا!
سلام جگر!

المیرا جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:20 http://elmiraeverlasting.blogfa.com

عشق واقعی همینه دیگه!

Shaparak جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:27


همین طوری بهم میگن سنگدل...
حالا ازین کارا کنم دیگه چی بهم میگن...؟!

سعید محمدی جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 12:39

والا من اگه عاشق بشم طرف مقابل همچین حرفایی رو بهم

بزنه میگم شرمنده حسش نیست که این همه پیاده روی کنم

شایان جمعه 4 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 20:38 http://jbhfriends.gigfa.com

به به.عجب آهنگ قشنگی.این وبلاگ خانوادگیه.یا دیگران هم میتونن بیان؟

شاپرک:
در این وبلاگ برای همه ی دوستان بازه...
به آلاچیق ما خوش اومدی دوست عزیز... (-:

المیرا شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:11 http://elmiraeverlasting.blogfa.com/

شاپرک جان لطفا وبلاگ مصطفی رو همین امشب پاک کن.این پسره دیگه شورش رو درآورده.اگه پاک نکنی دیگه نه من نه تو

چی شده عزیزم؟؟؟
اتفاقی افتاده؟؟؟؟

Shaparak شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:21

پاکش کردم....حالا میگی چی شده؟؟؟؟

Shaparak شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 00:25

المیرا جان؟؟؟؟!!!!

المیرا شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 18:08 http://elmiraeverlasting.blogfa.com

کی گفته وبلاگ مصطفی رو پاک کنین؟؟؟؟؟
کی جرات کرده به اسم من دیروز نظر بذاره؟
بفهمم کیه زندش نمی ذارم!
من دیروز اصلا رشت نبودم کاسپین بودم
اعتبار ADSL ام هم تموم شده الان با هوشمند اومدم
شاپرک کدارو نگاه کن فقط می خوام ببینم کی همچین حرفی زده!
به خدا تا خونش رو نریزم آروم نمیشم!
بعدشم شاپرک جان بابت آهنگ ممنونم

Shaparak شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 19:01

خواهش عزیزم...
اون نامرد رو هم سعی میکنم پیداش کنم...

المیرا شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 21:14 http://elmiraeverlasting.blogfa.com

خدایا یه روز نبودما! ببین چجوری از اسم من سو استفاده کردن
مجبورم ازین ببعد نشان مامور مخصوص حاکم بزرک میتی کامونو نشون بدم
طرف هرکی هست نمیتونه از زیر دستم در بره
مجبورم ازین ببعد قمه هرو با خودم بیارم دانشگاه
بالاخره پیداش می کنم و از روی زمین پاکش می کنم

فرزانه شنبه 5 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 22:17

از رو زمین پاکش می کنی؟اضژصلا باید روی زمین بذارم تا ب۱وسه تا عبرت شه واسه همه بدبخت کلاهبردار قیمه قیمت می کنیم فقط ازین شهر دور شو

Mr.bala Mr.Bala Mr.Bala Mr.Bala یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:00

سلام به همه
روز پدر،مرد،پسر،خلاصه جنس مذکر مبارک

شاپرک:
سلام...
باشه مستر...مبارکه...مبارک...
ولی فکر کنم یه خورده دیر اومدی...

Mr.bala Mr.Bala Mr.Bala Mr.Bala یکشنبه 6 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 13:02


دلایل رد کردن دخترها توسط پسرها :

تو برای من مثل خواهر می مونی! یعنی: خیلی زشتی!!!
فاصله سنیمون کمی زیاده! یعنی خیلی زشتی!!!
من به تو علاقه به اونصورت ندارم! یعنی خیلی زشتی!!!
من الان تو موقعیت بدی از زندگیم هستم! یعنی: خیلی زشتی!!!
من دوست دختر دارم! یعنی: خیلی زشتی!!!
تقصیر تو نیست ، تقصیر منه! یعنی: خیلی زشتی!!!
من الان توجهم به کارمه! یعنی خیلی زشتی!!!
من تصمیم گرفتم مجرد بمونم! یعنی خیلی زشتی!!!
بهتره فقط با هم دوست معمولی باشیم! یعنی بطور وحشتناکی زشتی!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد