دستمال کاغذی به اشک گفت:
قطره قطرهات طلاست
یک کم از طلای خود حراج میکنی؟
عاشقم !
با من ازدواج میکنی؟
اشک گفت:
ازدواج اشک و دستمالِ کاغذی!
تو چقدر سادهای
خوش خیال کاغذی!
توی ازدواج ما
تو مچاله میشوی
چرک میشوی و تکهای زباله میشوی
پس برو و بیخیال باش
عاشقی کجاست!
تو فقط
دستمال باش!
دستمال کاغذی، دلش شکست
گوشهای کنار جعبهاش نشست
گریه کرد و گریه کرد و گریه کرد
در تن سفید و نازکش دوید
خونِ درد
آخرش، دستمال کاغذی مچاله شد
مثل تکهای زباله شد
او ولی شبیه دیگران نشد
چرک و زشت مثل این و آن نشد
رفت اگرچه توی سطل آشغال
پاک بود و عاشق و زلال
او با تمام دستمالهای کاغذی فرق داشت
چون که در میان قلب خود
دانههای اشک کاشت.....
خب اینم یه جورشه !!!!!
shaparak
سلام........سلامی پر درد......
منم شما رو لینک کردم........امیدوارم لایق این باشم که شما منو لینک کردید......
سلام...
خواهش میکنم...
شما باید ما رو لایق بدونید...
خوش به حال دستمال کاغذی و خوش به حال شما که اینقدر ساده و قشنگ می نویسید.
هم ساده و هم قشنگ نوشتن سخته.
ممنون...نفرمایید....
سلام دوستان من اومدم! شاپرک جان واقعا از زحماتی که برای وبلاگ کشیدی ممنونم، مطالبی که گذاشتی همش قشنگه
راستی اگه مطلب و آهنگ خاصی برای وبلاگ خواستی حتما به من بگو ، خلاصه ما در خدمتیم قربان! 
سلام المیرا جان خوش اومدی...
ممنون...خواهش میکنم....لطف داری عزیز
سلام المیرا جون خوش اومدی
بابا چه عجب؟!
بازم پیش ما بیا
اگر مانده بودی تو را تا به عرش خدا می رساندم/اگر مانده بودی تو را تا دل قصه ها می کشاندم/اگر با تو بودم به شبهای غربت که تنها نبودم/اگر مانده بودی ز تو می نوشتم تو را می سرودم...
اه... شاپرک نمی شه یه فکر دیگه واسه اینجا بکنی اخه اینطوری اعصاب ادم خرد می شه
الان ۳ نفر انلاینن ولی نمی تونن با هم بصحبتن
یا یه فکر دیگه کن یا اینکه خودت همش باش
الان رفتم یه سری به پستهای قبل از عید زدم،دلم خیلی گرفت
چقدر دور هم خوش بودیم.تا اینکه رسیدم به اونجایی رسیدم که عسل داشت خداحافظی می کرد
عسل اگه هرازگاهی به ما سر می زنی و یواشکی دید می زنی و اینو خوندی فقط می خوام بهت بگم که این رسم رفاقت نبود
همه ی ما بهتت عاادت کرده بودیم و دوست داشتیم
اما بی معرفتی کردی

کاش دوباره بیای
این هم به خاطر گل روی تو حمیده جان....
نظر آزاد....عواقبش با خودت هااااا.....
آ باریکلا دختر خوب
من خودم حواسم به همه چیز هست
نچ.....اینطوری نمی شه مگر که دستم بهتون نرسه
داغ نکن بابا....
برات خوب نیست عزیز....
سلام هنوز هستی؟
شاپرک.......................
کاش عسل و صدیقه و فرناز هم بودن...
آره هستم تا چند دقیقه ی دیگه مطلب میذارم بیا ببین
سلام
سلام
خوبید جه عجب...!
مرسی شما خوبید؟
من که همیشه سر میزنم و مزاحم میشم
ممنون ...
خواهش ...شما مراحمید....
ما از حضور شما خوشحال میشیم...
شعراتو دوس دارم
قشنگن
لطیفن
ولی تو کت من نمیرن
میدونی چرا؟
چون عادت کردم ZEDBAZIگوش کنم
درو باز کن بیا ببین من چه شکلیم بدون تو..........
احساسم اینجوری واضح تره
تو که دیگه منو میشناسی
می گم شهرزاد جون می خوای واست ساسی مانکن بذاریم
اخه ساسی با تو خیلی هپیه/محلم نمی ذاره به بقیه
راستی می گم اصلا توجه کردی،این ترم حتی یه کلاسم با هم نیوفتادیم

