این هم کلبه ی تنهایی من...

      تصاویر زیباسازی ، کد موسیقی ، قالب وبلاگ ، خدمات وبلاگ نویسان ، تصاویر یاهو ، پیچک دات نت www.pichak.net

سهراب !

یادته گفتی تا  شقایق هست زندگی باید کرد...

چرا نگفتی ...که......

چرا نگفتی که  اگرآخرین شقایق پر پر شد چه کار باید کرد....؟

چرا فکر اینو نکرده بودی شاید یه روز نسل هر چی شقایق از بین بره ....

اون وقت تکلیف ما چیه ....!؟

الان اون روزه...

دیگه شقایقی وجود نداره....

اگر هم باشه سراب زود گذری در صحرا بیش نیست....

اصلا سراب چیه؟؟؟؟

نه ! یک دامه ....

دامی واسه پر پر شده ها....

نگو که به امید اون پر پر شده ها باید زندگی کرد که خیلی ازت دلگیر می شم....

سهراب....!

ببخشید...

مثل اینکه امشب کوتاهترین دیوارم تویی...

.

به من نگاه کن...!

یه شقایقم....!

.

من که منتظر یک معجزه ام ....

قولش رو از صاحب شقایق ها گرفته ام ....

بیچاره بقیه ی پر......

راستی می دونی که منظورم از صاحب شقایق ها کی بود دیگه....!

خدا....

بهترین دوست تنهایی هام....

آخه شقایق ها غیر خدا صاحب دیگه ای ندارن...

گل سرخ رو میشه خرید و گفت مال.....

بگذریم ...

قرار بود این جمله رو فراموش کنم....

شقایق ها رو هیچ وقت نمیشه کاشت....

کاشت و فروخت و هدیه.....

بازم بگذریم...

باید صاحب شون بخواد که شقایق ها باشن....

.

.

.

صاحب شقایق ها!

منتظرم...

بیشتر ازین منتظرم نذار....

بگو که شقایق من تو کدوم دشته که به باد بگم گلبرگ های پر پر شده ی وجودم  رو به اونجا ببره تا شاید تا شقایق اونجا بود زندگی کردم....

.

.

سهراب !

ببخشید شرمنده...

مثل اینکه امشب کوتاهتری دیوارم تو بودی...

خوشا به حالت که تو الان توی دشتی بی پایان از شقایق هایی...

خوشا به حالت که الان پیش صاحب شقایق هایی ....

پس تا شقایق اونجا بود زندگی کن....

راستی می خواستم بگم اسم من دیگه شقایق نیست...

الان دیگه اسمم شاپرک....

ولی....  

 

 

      

 

می بینی که ...بالم سوخته.... 

 

شقایق شدم ، پر پر شدم...

شاپرک شدم ، بالهام سوختن.... 

 

اشکالی نداره.... 

 

راستی برای شاپرک ها هم شعر گفته بودی؟؟؟؟

اگه نگفتی بگو که دارم خاکستر میشم....

چی !؟

صدام نمیاد !

باشه بی خیال !

خودم واسه خودم می گم....

تا شاپرک ها هستن زندگی باید کرد...

چی ! نخند ! شعر نو دیگه....! از همونا که خودت گفتی....!

نگاه کن وزن مال خودته...!

به شاپرکش می خندی؟

باشه بخند...

باز هم اشکال نداره....

ببخشید این آتیش نمی ذاره بیشتر از این بگم ...

خداحافظ...

بازهم ببخشید که مزاحمت شدم....

برو که الان یه باغ پر شقایق و شاپرک انتظارت رو می کشن....

هه....چه خیالاتی !!!

ما و درد دل با سهراب !؟!

من رفیق تنهایی های خودمو می خوام...

صاحب شقایق ها....

صاحب شاپرک ها...

.

.

صاحب شقایق ها و شاپرک ها ...!

من رو هم به اون دشت می بری ؟؟؟فقط بگو کی؟؟؟

.

.

تا وقتی که خاکستر شم؟......... 

نظرات 9 + ارسال نظر
نیلوفر (مکانیک) سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 18:35 http://www.meg1388.blogfa.com

سلام خیلی قشنگ نوشتی دوسش داشتم مرسی


نگو که به امید اون پر پر شده ها باید زندگی کرد که خیلی ازت دلگیر می شم....

ممنون نیلوفر جان...

shaparak سه‌شنبه 10 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 21:40

این فقط نوشته ی یه شب از شبهام تو کلبه ی تنهایی هام بود....

روح پرواز چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 http://roheparvaz.blogfa.com

شاپرک جان.....آری شقایق مرد.......من خود پرپر شدن آخرین شقایق را دیدم.......آه...................

پیمان چهارشنبه 11 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 20:21

سهراب می خواست بگه تا زنده ای،زندگی کن؛ولی فکر کرد(تا شقایق زندست،زندگی باید کرد)باکلاس تره!!!
شاید هنوز این روزگار رو خوب نمیشناخت،نمی دونست این روزگار نامرد نسل شقایق به این نرم و نازکی رو که هیچی،اگه بخواد نسل قارچ که تو هر سوراخی رشد میکنه رو هم ورمیداره!

فرناز پنج‌شنبه 12 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 00:19

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
یوهوووووووووووو کسی خونه نیس
کجایین آخه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دلم براتون تنگیده
رازقی . صدیقه . حمیده . شاپرک . انزلیچی . عسل . مجتبی . .............. کجایین پس؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
میگم که مثل اینکه خیلی تو بهر درسینااااااااا ! عیبی یوخدی بابا !( به زبان آذری) (جدی نگیرید )
در هرصورت نیستید پس منم خداحافظ

سلام نازفر خانم...
من اینجا بودم...
چه اومدنی بود! ایکی ثانیه....!بابا تو که دست سرعت نور و از پشت بستی خانم جان....
این خانم جان و ازون آهنگه یاد گرفتم دارم پیشرفت میکنم نه....
دارم کم کم زبون اینجا رو فول میشم.....
خداحافظ....شب خوش...

حمیده یکشنبه 15 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 13:32

شاپرک جان کار ما نیست شناسایی راز گل سرخ،کار ما این است که در افسون گل سرخ شناور باشیم و اینو بدون شقایق ها همیشه زنده هستند نه در باغ و دشت و چمن بلکه در جسم و جان و روح ما انسانها و نه همه ی انسانها...

shaparak دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 00:22

سلام حمیده جان...
چقدر قشنگ نوشتی....

حمیده دوشنبه 16 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 13:24

ای بابا پس این بچه ها کجان؟مگر که نبینمشونراستی دوستای جدیدمون سلام عرض می کنم خدمتتون مرسی از اینکه ما رو قابل می دونین و به ما سر می زنین

shahrzad جمعه 20 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 18:01

salam shaparak
didi omadam?
sherat harf nadare mese khodet
inja hame hastan ke...
khobe

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد