همشو تا آخر بخونیدااااا!
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام ای سال نو
ای وامدار لحظه های روشن فردا
خداحافظ تو را ای کهنه سال ، ای خاطرات شاد و نا زیبا
خداحافظ تو را یلدا و شب های زمستانی
سلام بر تو ای سالی که می آیی
چه سر مستم که می آیی
خداوندا بگردان چون بهاران
حال من را ، سوی آن حالی که می دانی
به جان سرو زیبا ، سبز خواهم شد
بسان قاصدک ها ، من رها از غصه خواهم شد
سلام ای سبزی و آب و زلال و سایه های بید
هلا ای آفتاب پاک پر امید
خدا حافظ تو را یلدا و شب های زمستانی
سلام بر تو ای که می آیی
طراوت پیشه پاک اهورایی ، بهار سبز رویایی
چه سر مستم ، که می آیی
درودم بر تو ای فصل شکفتن
آشنای با طراوت ، مهربان میلاد باریدن
خداوندا بگردان چون بهاران
حال مرا سوی آن حالی که میدانی
سلام ای کوچه های شسته از باران
کنون ای مهربانان ، یاد یاران ، یاد یاران
خدایا کاسه ی تقدیر آوردم
و نجوا گونه ، قاشق میزنم تا صبح
عطا کن قسمت من را تو بهروزی
به قدر ظرف من ، نه
قدر مهر ، چون تو معبودی
کریمی ، روزی ام را عاشقی فرما
خدایا ، قطره اشکی عطایم کن
ببارم گاهگاهی ، رو به درگاهی
خدایا سال ها و لحظه ها رفتند
مرا اینکه ، تو سال و لحظه ای با سعادت ،
هدیه ام فرما
به من آرامشی ، مهری ، عنایت کن
یقینی مرحمت فرما
خدایا ، باور تغییر را
این کیمیا ی درس بهاران را
در اعماق قلوب یخ زده
گرم و شکوفا کن
تو خار هر کدورت را
به گلبرگ گذشتی ، بی اثر گردان
خدا یا
در طلوع سال نو
تو قلب هر مسافر را
به نور معرفت
آگه به رمز و راز زیبای سفر فرما
بفهمان زندگی بی عشق ، نا زیباست
که قدر لحظه ها ، در لحظه نا پیداست
منبع : از سروده های کیوان شاهبراغی
سال خوشی را برای دوستان خوبم آرزومندم
دوست دار شما شاپرک
سلام شعر قشنگی بود
راستی این عسل چی می گه؟دوست بداخلاقمونو میشناسه؟ببینم اصلا کسی تو دانشگاه ما هست که عسل نشناستش؟راستی بچه ها امشب همه ساعت ۱۱ اینجا باشین الان چند شبه که هرکی یه ساعتی میاد و جمعمون جمع نمی شه.من منتظرتون هستم.پس فعلا بای بای
سلام
هنز هستی یا نه!
من که میام
هه هه هه
همه رو میشناسم جیگر!
منظورم هنوز بودااااا
شاپرک عجب شعر قشنگیه....
خیلی خوش سلیقه ای......
سلام ..............راستش یه چیزی بگم؟می دونی ما امشب یه جایی دعوت شدیم
میاما ولی ۱۱ نه یکم دیرتر
اشکالی که نداره
شرمنده
وای مردم اینقدر خجالت کشیدم منتظرم بمونینا


احتمالا منم دیر میام



۱۲ شایدم....
دل تو اولین روز بهار...

دل من آخرین جمعه ی سال..
وچه دورندو چه نزدیک بهم...
نمیدونم چرا یهو دلم گرفت!
چه عکس قشنگی....





پس کوشین بی معرفتا
اهای عسل کجایی؟من اومدم؟ولی تو نیستی
می دونم خیلی منتظر موندی؟

سلام من اومدم
آهای کسی نیست؟یوهو!یکی آنلاین!کی هستی؟بدو بیا
بقییه کوشن؟
صدیقه اومدی؟؟؟؟
نری...من اینجام!
آره من اینجام اون دیگه چی بود تو قسمت به افتخار دوست نوشتی؟چرا دلت گرفته؟
سلام پیدام کردی؟؟؟
نمیدونی چقدر این ور اون ور کردم پیدات کنم...
صدیقه!
پس کوشی؟؟؟؟
سلام آره همینجا میحرفیم.خوب بگو ببینم چی شده؟
چه خبر؟؟؟
دیر میای بالا؟؟؟؟
هیچی خبر دلتنگی چرا بچه ها دیگه جمع نمیشن؟من سیستمم مشکل داشت که این چند وقته کم میومدم!بقییه چشونه؟
شاپرک که گفته بود چند وقت نمیاد...تا کی نمیدونم...بچه ها هم که شاپرک گفت یا مهمونین یا مهمون دارن!
جاشون خیلی خالیه...
جای تو هم خیلی خالی بود...
مرسی گلم آره جاسون خیلی خالیه آدم میاد تو وب میبینه انقدر خلوته دلش میگیره
الان به شاپرک و حمیده و فرنار میس دادم ولی خبری نیست فکر کنم مهمونین
شاپرک اس داد که الان اگه بتونه میاد
بهشون خوش بگذره...
راستی میخوام یه چیزی بگم...میخواستم وقتی همه هستن بگم ولی تو بهشون بگو...
چی دارم میگم خودشون میبینن دیگه!
اه چه خوب
خدا کنه بیاد...
چی؟چیزی شده؟بگو ببینم
کجا رفتی عسل؟چی شد یهو؟
شاید...
شاید امشب اخرین شبی باشه که میام...
دلم براتون تنگ میشه خیلی.....
اید که یه شب که خیلی شلوغ بود اومدم!
ولی چشم آب نمیخوره....
به همه سلام برسون
شاپرک..
حمیده...
رازقی...
فرناز...
آقا انزلی چی..
آقا مجتبی...
به انزلی چی بگو دیدی اخر منو نشناختی و من رفتم...
به اونا هم بگو منظورم اقایونه که اونا هم از شکلکا استفاده کنن با حال تره!
اگه یه دوست اومد بجای من بهش سلام برسونید...
نه پرس چرا....باشه!
من همتون و خوب میشناسم و از ماجراهای همتون و راز های دلتون با خبرم...
البته تا اونجایی که تو دانشگاه دستم اومده!
حتی تو...صدیقه جونم...
من دورا دور هواتونو دارم...تو دانشگاه...شما هیچ کدوم هواستون به من نیست ولی هواس من هست...
هواسو درست نوشتم؟؟؟؟؟
ولی شما منو نیشناسین...
میخواستم خودمو معرفی کنم...ولی با حرفایی که چند شب پیش زدم دیدم بهتره راز بمونه....
عسل؟به خدا الان گریه میکنم.این چه کاریه ما تازه با هم گرم گرفتیم و بهم عادت کردیم اگه بری جات خیلی خالی میشعه خیلی لااقل بمون تا بقییه هم بیان. آخه چرا/رفیق نیمه راه نباش.اگه عسل بره که شیرینیه وبم میره
شلپرک خوش به حالت خیلی گلی...
همه دوست دارن...چون خوبی و مهربون...
دلت پاکه..با دل پاک اینجارو درست کردی...واسه همینه که وقتی میام اینجا احساس آرامش میکنم..
اگه حرفیم جا مونند بعدا میام مینویسمو میرم...
خداحافظ دوستای گلم...
خیلی دوستون دارم...
به بقیه بچه ها هم بگین بیان
حیفه وبلاگه این خوبی...خلوت بمونه...
به خدا نامردیه اگه اینجوری بری.چرا می خوای بری؟چرا نمیخوای بشناسیمت؟چرا؟
مرسی صدیقه جون شیرینی از خودته...من فقط لقبم عسل بود...خودم شاید تلخ باشم...

میگم ایندفعه اگر خواستم به خودم لقب بدم بذارم ترشک؟؟؟!!!صدیقه خوبه؟؟؟؟
دوست دارم....خیلی....خداحافظ شاید برای همیشه....
اینم عکس یادگاریم.....
خیلی هندی شد نه!!!
من قاطی کردم نمی دونم چی باید بگم؟کاش بقیه هم بودن کمکم می کردم. از ته دل دارم می گم اگه بری دلم برات خیلی تنگ میشه میدونم که بقییه هم ناراحت میشن ژس بی معرفتی نکن و بمون
خیلی بی معرفتی خیلی
نه نمیدونم واقعا هنگم!عسل جون ناشناس اومدی و ناشناس رفتی ولی نمی دونم چرا؟ولی امیدوارم به زودی برگردی از ته دل.جات خیلی خالی میشه
منم دوست دارم
سلام صدیقه جان...عسل! چه خبره؟؟؟!!!!!
خبری شده؟؟؟دعوا شده؟؟؟؟
سلام شاپرک جونم اومدی؟عسل رفت!پست هاشو بخون.هر کاری کردم که بمونه نشد
نه دعوا چیه؟!نمیدونم چی شده بود هرکاری کردم نگفت چرا
خوندم..............................................................
دستام انگار نمیتونه بنویسه..........................
آخه چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
عسل جان هنوز هستی؟؟؟؟؟
اصلا نمیدونم چی بگم............................
منم حالم خوب نیست نمیدون چش شده بود کاش نمی رفت.دیگه موندم چی بگم
تو چرا قوربونت!یه بار نگی تو هم میخوای بری!!!!!!!!
اتفاقی افتاده؟؟؟
صدیقه جونم!
نه بابا من هستم به خاطر عسل حالم خوب نیست.نمیدونم این چند روزه بچه ها چشون شده؟
انگار همه یه چیزی شون هست.....منم مثل توام..مثل عسل...
آخه مگه میشه بری بچه!
مگه دستم بهت نرسه....
آخه بد بختی اینجاست منم نشناختمش....
حالش خیلیییییییی خراب بوداااا
سه نفر شدیم....
عسل تویی ؟؟؟؟؟؟؟؟
نههههه تو هم نمیشناخیش؟عسل اگه الان داری حرفامونو میخونی تااقل امشب و برگرد فرنازم داره میاد
جواب نمیده!
فرنازم داره میاد؟؟؟؟؟؟
چه خوب.....ولی حالم خیلی گرفته شد...
عسل ممنون از تعریفات...منم خیلی دوست دارم....حیف که نتونستم زیاد باهات حرف بزنم...حیف.....
صدیقه راست میگه بی معرفت نشو....
آره گفت الان میام. ببین عسل همین الان حمیده اس داده بود تو سفر نمیتونه بیاد تو وب وقتی بهش گفتم کلی ناراحت شد میدونم داری حرفامونو می خونی بی معرفتی نکنو برگرد.لااقل بگو چرا میری
سلام
به قول صدیقه هنوز هنگم
البته دنیا بی وفا نیس آدماشن که اینجوری بی وفان
چرا کشتی های همه غرقه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ عسل جونم چرا ؟ حالا که بالاخره موفق شدم بیام داری میری
من که اصن نمیفهمم
باشه برو ! اگه خدایی نکرده اتفاقی هم افتاده باشه ؛زمان میخواد تا همه چی آروم بشه و برگرده سر جای اول
ولی اینوبدون این دنیا اینقد کوچیکه که ارزش غصه خوردنو نداره ؛ آخه از قدیم گفتن بی وفاست
ولی یه چی بگم هیچ وقت فراموش نکن :
زندگی من سه اصل مهم داره:
۱) امید به خدا و توکل بهش
۲) امید به خودم و تواناییهام
۳) امید به آینده
اصنم شعار نیس ؛ با اینا تونستم چندتا از بحرانای بزرگه زندگیمو با موفقیت پشت سر بگذارم .
اصرار نکنیم بهتره....
اصلا حواسم نبود....صدیقه جان خوبی...؟؟؟؟؟چه خبرا...؟؟؟
نمیتونم فراموش کنم نمیشه....!
سلام فرناز جونم اومدی؟میبینی تو رو خدا.فکر کنم یکی چشمون زد
سلام فرناز خوبی بالاخره اومدی؟؟؟؟؟میبینی ما نبودیم چی شده....