چهارشنبه سوری

سلام بچه ها 

 میبینم که دیشب اینجا خیلی خبرا بوده!  

دوستان تازه وارد هم به جمع ما خوش آمدند...   

بچه ها! اگر میخواید امشب هم جمع شین میتونید بیاید اینجا... 

اگر دنبال موضوع میگردید به نظر من چهارشنبه سوری مناسب امشبه! 

مثل اینکه بعضی ها هم دیشب رفته بودن پیشواز ..... نه!  

 

                     

اگه میخواین بیشتر در مورد چهار شنبه سوری بدونید ادامه ی مطلب رو مطالعه کنید.... 

 چهارشنبه سوری 

یکی از آئینهای سالانه ایرانیان چهارشنبه سوری یا به عبارتی دیگر چارشنبه سوری است. ایرانیان آخرین سه شنبه سال خورشیدی را با بر افروختن آتش و پریدن از روی آن به استقبال نوروز می روند.

 

چهارشنبه سوری، یک جشن بهاری است که پیش از رسیدن نوروز برگزار می شود.


مردم در این روز برای دفع شر و بلا و برآورده شدن آرزوهایشان مراسمی را برگزار می کنند که ریشه اش به قرن ها پیش باز می گردد.

 

 مراسم ویژه آن در شب چهارشنبه صورت می گیرد برای مراسم در گوشه و کنار کوی و برزن نیز بچه ها آتش های بزرگ می افروزند و از روی آن می پرند و ترانه (سرخی تو از من ، زردی من از تو ) می خوانند.

 

 

ظاهرا مراسم چهارشنبه سوری برگرفته از آئینهای کهن ایرانیان است که همچنان در میان آنها و با اشکال دیگر در میان باقی بازماندگان اقوام آریائی رواج دارد.

اما دکتر کورش نیکنام موبد زرتشتی و پژوهشگر در آداب و سنن ایران باستان، عقیده دارد که چهارشنبه سوری هیچ ارتباطی با ایران باستان و زرتشتیان ندارد و شکل گیری این مراسم را پس از حمله اعراب به ایران می داند.

 

 

در ایران باستان هفت روز هفته نداشتیم.در ایران کهن هر یک از سی روز ماه، نامی ویژه دارد، که نام فرشتگان است. شنبه و یکشنبه و... بعد از تسلط اعراب به فرهنگ ایران وارد شد. بنابراین اینکه ما شب چهارشنبه ای را جشن بگیریم( چون چهارشنبه در فرهنگ عرب روز نحس هفته بوده ) خودش گویای این هست که چهارشنبه سوری بعد از اسلام در ایران مرسوم شد."

 

"برای ما سال ۳۶۰ روز بوده با ۵ روز اضافه ( یا هر چهار سال ۶ روز اضافه ). ما در این پنج روز آتش روشن می کردیم تا روح نیاکانمان را به خانه هایمان دعوت کنیم."

 

"بنابراین، این آتش چهارشنبه سوری بازمانده آن آتش افروزی ۵ روز آخر سال در ایران باستان است و زرتشتیان به احتمال زیاد برای اینکه این سنت از بین نرود، نحسی چهارشنبه را بهانه کردند و این جشن را با اعتقاد اعراب منطبق کردند و شد چهارشنبه سوری."

بخش کردن ماه به چهار هفته در ایران ،پس از ظهور اسلام است و شنبه و یک شنبه و دوشنبه و ........نامیدن روز های هفته از زمان رواج آن .شنبه واژه ای سامی و درآمده به زبان فارسی و در اصل "شنبد" بوده است.

 


"
سور "در زبان و ادبیات فارسی و برخی گویش های ایرانی به معنای "جشن"،"مهمانی"و "سرخ" آمده است

مراسم چهارشنبه سوری 

 

بوته افروزی 

 

در ایران رسم است که پیش از پریدن  آفتاب، هر خانواده بوته های خار و گزنی را که از پیش فراهم کرده اند روی بام یا زمین حیاط خانه و یا در گذرگاه در سه یا پنج یا هفت «گله» کپه می کنند. با غروب  آفتاب و نیم تاریک شدن آسمان، زن و مرد و پیر و جوان گرد هم جمع می شوند و بوته ها  را آتش می زنند. در این هنگام از بزرگ تا کوچک هر کدام سه بار از روی بوته های  افروخته می پرند، تا مگر ضعف و زردی ناشی از بیماری و غم و محنت را از خود بزدایند  و سلامت و سرخی و شادی به هستی خود بخشند. مردم در حال پریدن از روی آتش ترانه هایی  می خوانند.

زردی من از تو ، سرخی تو از من 

غم برو شادی بیا ، محنت برو روزی بیا 

ای شب چهارشنبه ، ای کلیه جاردنده ، بده مراد بنده 

 

خاکستر چهارشنبه سوری، نحس است، زیرا مردم هنگام پریدن از روی آن، زردی و ییماری خود را، از راه جادوی سرایتی، به آتش می دهند و در عوض سرخی و شادابی آتش را به خود منتقل می کنند. سرود "زردی من از تو / سرخی تو از من"

هر خانه زنی خاکستر را در خاک انداز جمع می کند، و آن را از خانه بیرون می برد و در سر چهار راه، یا در آب روان می ریزد. در بازگشت به خانه، در خانه را می کوبد و به  ساکنان خانه می گوید که از عروسی می آید و تندرستی و شادی برای خانواده آورده است.
در این هنگام اهالی خانه در را به رویش می گشایند. او بدین گونه همراه خود  تندرستی و شادی را برای یک سال به درون خانه خود می برد. ایرانیان عقیده دارند که با افروختن آتش و سوزاندن بوته و خار فضای خانه را از موجودات زیانکار می پالایند و دیو پلیدی و ناپاکی را از محیط زیست دور و پاک می سازند. برای این که آتش آلوده   نشود خاکستر آن را در سر چهارراه یا در آب روان می ریزند تا باد یا آب آن را با خود  ببرد.

 

مراسم کوزه شکنی 

مردم پس از آتش افروزی مقداری زغال به نشانه سیاه بختی،کمی نمک به علامت شور چشمی، و یکی سکه دهشاهی به نشانه تنگدستی در کوزه ای سفالین  می اندازند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر خود می چرخاند و آخرین نفر ، کوزه را بر سر بام خانه می برد و آن را به کوچه پرتاب می کند و می گوید: «درد و بلای خانه را ریختم  به توی کوچه» و باور دارند که با دور افکندن کوزه، تیره بختی، شور بختی و تنگدستی را از خانه و خانواده دور می کنند.   

 

همچنین گفته میشود وقتی میتراییسم از تمدن ایران باستان در جهان گسترش یافت،در روم وبسیاری از کشورهای اروپایی ،روز 21 دسامبر ( 30 آذر )  به عنوان تولد میترا جشن گرفته میشد.ولی پس از قرن چهارم میلادی در پی اشتباهی که در محاسبه روز کبیسه رخ داد . این روز به 25 دسامبر انتقال یافت

 

فال گوش نشینی 

زنان و دخترانی که شوق شوهر کردن دارند، یا آرزوی زیارت و مسافرت، غروب شب چهارشنبه نیت می کنند و از خانه بیرون می روند و در سر گذر یا سر چهارسو می ایستند و گوش به صحبت رهگذران می سپارند و به نیک و بد گفتن و تلخ و شیرین صحبتکردن رهگذران تفال می زنند. اگر سخنان دلنشین و شاد از رهگذران بشنوند، برآمدن حاجتو آرزوی خود را برآورده می پندارند. ولی اگر سخنان تلخ و اندوه زا بشنوند، رسیدن به مراد و آرزو را در سال نو ممکن نخواهند دانست.

 

   قاشق زنی

زنان و دختران آرزومند و حاجت دار، قاشقی با کاسه ای مسین برمی دارند و شب هنگام در کوچه و گذر راه می افتند و در برابر هفت خانه می ایستند و بی آنکه حرفی بزنند پی در پی قاشق را بر کاسه می زنند. صاحب خانه که می داند قاشق زنان نذر و حاجتی دارند، شیرینی یا آجیل، برنج یا بنشن و یا مبلغی پول در کاسه های آنان می گذارد. اگر قاشق زنان در قاشق زنی چیزی به دست نیاورند، از برآمدن آرزو و حاجت خود ناامید خواهند شد. گاه مردان به ویژه جوانان، چادری بر سر می اندازند و برای خوشمزگی و تمسخر به قاشق زنی در خانه های دوست و آشنا و نامزدان خود می روند.

 

آش چهارشنبه سوری  

خانواده هایی که بیمار یا حاجتی داشتند برای برآمدن حاجت و بهبود یافتن بیمارشان نذر می کردند و در شب چهارشنبه آخر سال «آش ابودردا» یا «آش بیمار» می پختند و آن را اندکی به بیمار می خوراندند و بقیه را هم در میان فقرا پخش می کردند.

 

تقسیم آجیل چهارشنبه سوری

زنانی که نذر و نیازی می کردند در شب چهارشنبه آخر سال، آجیل هفت مغز به نام «آجیل چهارشنبه سوری» از دکان رو به قبله می خریدند و پاک می کردند و میان خویش و آشنا پخش می کردند و می خورند. به هنگام پاک کردن آجیل، قصه مخصوص آجیل چهارشنبه، معروف به قصه خارکن را نقل می کردند. امروزه، آجیل چهارشنبه سوری جنبه نذرانه اش را از دست داده و از تنقلات شب چهارشنبه سوری شده است.

 

 گرد آوردن بوته، گیراندن و پریدن از روی آن و گفتن عبارت "زردی من از تو، سرخی تو از من" شاید مهمترین اصل شب چهارشنبه سوری است. هر چند که در سالهای اخیر متاسفانه این رسم شیرین جایش را به ترقه بازی و استفاده از مواد محترقه و منفجره خطرناک داده است

پس امیدورام دوستان عزیز با خواندن این مطالب قشنگی این رسم را با انجام کارهای خطرناک و استفاده از ترقه های خطرناک خراب نکنند 

مراسم دیگری مانند  توپ مروارید ، فال گوش ، آش نذری پختن ، آب پاشی ، بخت گشائی دختران ، دفع چشم زخمها ، کندرو خوشبو ، قلیا سودن ، فال گزفتن هم در این شب جزو مراسمات جالب و جذاب می باشد.

نظرات 36 + ارسال نظر
فرناز سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:50

سلااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام
چهارشنبه سوریتون مباررررررررررررررررررررررررررررررررک


shaparak سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:04

سلام فرناز خانم!
چرا دیشب نیومدی؟
جای منو تو مثل اینکه خیلی خالی بوده هاااااااا؟
من که فعلا مرخصیم...
خوش بگذره!

shaparak سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:10

و سلام به دوستان تازه واردمون!
آقایون انزلی چی و یه دوست عزیز خوش آمدید...
امیدوارم تو این وبلاگ به شما هم خوش بگذره....
از آقا مجیدم به خاطر لطفی که به ما دارن از طرف همه تشکر میکنم...

بچه ها ما هم آمار دار شدیم
سمت چپ وبلاگو ببینید!

فرناز سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:20

سلی(به زبون کلاه قرمزی)
آره جای منو تو انگاری خیلی خالی بود

فرناز سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 13:47

راسی شاپرک چرا وب مجتبی رو لینک نمیکنی ؟؟؟؟؟؟؟؟ خیلی باحاله هااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

لینک شده جانم!
این پیشنهادو خودم هم بهشون دادم عزیز!
آره وبلاگ قشنگیه...
آقا مجتبی بهتون تبریک میگم...
یادت نره ما رو هم لینک کنی هااااا!

رازقی سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 17:58

سلام بچه ها امیدوارم امشب واقعا بهتون خوش بگذره،به من که حتما می گذرهراستی امشب ممکنه دیر بیام زود نرین منو جا بذاریندر ضمن مراقب تازه وارد باشین مباادا کلاهتون نو هم بره،افرین بچه های خوباگر هم منو دیگه ندیدین حلالم کنین.ما رفتیم یا علی...

فرناز سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 19:46

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بچه هاااااااااااااااااا
چهارشنبه سوری رو به تک تک تون تبریک میگم
امیدوارم امشب غمهاتون تو آتیش خوبیهاتون بسوزه

shaparak سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 20:59

برو بچ مراقب خودتون باشین
به همه خوش بگذره
جای ما رو هم خالی بذارین

[ بدون نام ] سه‌شنبه 25 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:55


یوهوووووووووووووووووووو!

من رفتم

رازقی چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:30

سلام بچه ها نیستین؟کجایین بابا؟من گفتم امشب یکم دیر میام اما شما نگفتین که اصلا نمیاین!!!!!!!!!

رازقی چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:38

بابا چهارشنبه سوری دیگه تموم شد همه رفتن بخوابن شماها کجا موندین؟

عسل چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:27

هه هه هه هه
فکر میکنی نمیشناسمت!!!
هه هه هه هه
اول حرفامو تو پست قبلی بخون بعد بیا اینجا....دوست من....
ببخشید دوست ما.....

عسل چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:34

راستی دوست ما !
توو اون قسمت بالایی گفتم ...
نه دروغ نمیگی...
ازین جور آدما زیادن....
بعدش هم کسی مجبورت نکرده ۲ پیغام بذاری...
من اجازه میدم ...
بیشتر بذار دوست من
هر چی تو دلته بگو...مثل اینکه خیلی هم پره!
دوست واسه این جور مواقست دیگه دوست من...
دوست ما...
بازم میگم من یه خورده تند رفتم بهم حق بده اولش داغ کردم
غلط املایی هامو ببین!
هه هه هه هه هه...
همه حرفا مو بخون بعد جواب بده... باشه!دوست من
دوست ماااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:38

سلام عسل خوبی؟

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:44

رفتی؟

shaparak چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:51

این مطلبو از وبلاگ بچه های مکانیک قرض گرفتم
بخونید!
مخصوصا دوست ما!
که ببینه همه عین هم نیستن!
و اینکه بیچاره حق داره دور و زمونه این طور شده که آدمای خوب وبد و نمیشه تشخیص داد....

البته اینجا نگفته خوب و بد ولی یه جورایی جواب دوستمون رو میده....
دوست من بخون....

دخترها نمی‌توانند
۱- با داشتن دماغی تیر کمونی یا عقابی متالیک به جراح مراجه نکنند!
۲- با دیدن یکی خوش تیپ‌تر از خودشون، میگرن نگیرن و از زور ناراحتی غش نکنند!
۳- با داشتن قدی کوتاه کفش پاشنه ۶۰ سانتی نپوشند و احساس قد بلندی نکنند!
۴- روزی ۲۴ ساعت با تلفن حرف نزنند!
۵- روزی ۳۰-۴۰ هزار تومان آت و اشغال نخرند!
۶- از مهمونی و عروسی و برای هم خالی نبندند و با خالی‌بندی لایه اوزون رو سوراخ نکنند!
۷- با یه دماغ عمل کرده احساس خوشگلی نکنند و فکر نکنند که مادر زادی همینجوری بودن!
۸- مطالب چرت و پرت این قسمت رو بخونند و از عصبانیت سکته نکنند!

پسرها نمی‌توانند
۱- با داشتن هیکلی ضایع تیشرت تنگ نپوشند و فیگور نگیرند!
۲- از کلاس پنجم دبستان صورتشون رو سه تیغه نکنند و after shave نزنند!
۳- پس از یافتن اولین مو در پشت لب احساس مردانگی نکنند و به فکر ازدواج نیفتند!
۴- در میهمانیها و محافل خانوادگی احساس بامزگی نکنند و چرت و پرت نگویند!
۵- ادعای با مرامی و با معرفتی و با وفایی و غیره نکنند!
۶- کت و شلوار صورتی با بلوز زرد نپوشند و کراوات قهوه‌ای نزنند!
۷- احساس با غیرتی نکنند و راه به راه به آبجی کوچیکه گیر ندهند!
۸- از ۹ سالگی پشت ماشین باباشون نشینند و پدر ماشین رو در نیارند!
۹- چرت و پرت نگند و از خودشون تعریف نکنند!

shaparak چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:52

سلام حمیده جان من اینجام!
خوبی؟؟؟

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:54

سلام،تو خوبی؟کجایی پیدات نیست؟

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:56

راستی این تازه وارد کیه که همه چیزو می خوااد بهم بریزه؟زلزله ی سونامیه؟

shaparak چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:57

همین الانش هم با بد بختی اومدم...
خوش گذشت دیشب..؟
راستی انگار تو وب داشت دعوا راه میافتاد!
خوبه موضوع رازقی تموم شد حالا یه موضوع دیگه پیدا کردیم...

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:59

اره ولی من رازفی رو ترجیح می دم لا اقل اون هر چی باشه شیپور دشمنی نمی زنه

shaparak چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:02

نه دشمن چیه!
ما با هم دوستیم...
منو عسل حرفا مونو بهش گفتیم...
آقای یه دوست همشو بخونی ها....!

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:03

تا نیوومده غلط املائی منو بگیره تصحیح می کنم رازقی

shaparak چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:04

راستی کارت دارم خونه ای دیگه؟؟؟

حمیده چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:07

اره خونه هستم بزنگچیکار داری

shaparak چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 12:08

نمیدونم بیچاره خودشو به در و دیوار زد تا این دوست ما رو قانع کنه..
راستی عسل ممنون هوامو داشتی
تو هم ازش یاد بگیر
ببین چطور هوامو داره

mojtaba چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:11 http://www.sahelesheni.anzaliblog.com

سلام!خسته نباشید!
منم از اولین روز وبلاگ شمارو لینک کردم !
راستی از شما تشکر میکنم که به وبلاگ منم سر میزنیدو نظر میدید!
مرسیییییییییییییی

سلام
شما هم خسته نباشی
لطف دارید آقا مجتبی
من هم از شما تشکر میکنم که این وبلاگ و لینک کردید...
فعلا خدا نگه دار
اگه امشب هم میاید خوش بگذره...

عسل چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:16

سلام
آقا مجتبی فکر کنم شاپرک رفت
تو قسمت قبلی پیغام گذاشتم دیدی
راستی منم اومدم وبلاگت قشنگ بود براتون نظر هم میذارم

عسل چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:57

کی آنلاینه خودش اعتراف کنه!
دوست من توئی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

عسل چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 14:58

من که رفتم

[ بدون نام ] چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 15:51

اومدم اینو بگم تا شب دوباره میام
یه دوست .... دو دوست .... سه دوست...اه ببخشید حواسم پرت شد...
میخوام بگم یه دوست ازت دعوت میکنم امشب بیا با هم باشیم
بیا تو جمع ما باشههههههههههههههههههههههههههههههه

یک دوست چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 18:07

من یک آدم مردم آزار نیستم.

حالا داستان منو بشنوین:
وقتی یکی رو دوست داری همیشه فکر میکنی که اونم تو رو دوست داره ولی وقتی عکسش میفهمی خیلی افسرده میشین
شاید واسه شما هم این اتفاق افتاده باشه که یکی به شما گفته باشه دوست دارم و شما به اون اعتماد میکنین.
اون قدر دوسش دارین که شب و روز به یادشین هر وقت باهاش صحبت میکنین انگار دلتون می خواد کنده شه و از جا در بیاد .
کلا دوران خیلی خوبیه
من من منم عاشق شدم





عاشق یه آدم خوش صحبت آدمی که میتونست حریف تموم کسایی که دیده بودم بشه . به هیچ کی باج نمی داد.
من اون با هم بودیم
تنهای تنها
باهم

میگفت تا حالا عاشق نشده این اولین باره


ولی دروغ میگفت
فقط میخواست از من استفاده کنه به مقصدشم رسید
من ساده بودم که بهش اعتماد کردم
حالا با یکی دیگس
با اون خوشه




منم تنهام





اصلا ولش کن
دیگه یه دوست هیچ پیغامی نمیزاره
این آخرین پیغامم بود
آرزوم اینه که همیشه شاد باشین به هم عشق بورزین و هیچ وقت دروغ نگین
خدا حافظ

یه دوست عزیز
ما نمیخوایم اینطوری از پیشمون بری....
اگه درست حدس زده باشم من خوب میشناسمت...
اگه بچه ها چیزی گفتن که ناراحت شدی من از طرفشون ازت عذر میخوام...
بازم به ما سر بزن!
ولی باید به بچه ها حق بدی که ازت دلخور بشن...
آخه حرفات...
دیدی که برا امشب دعوتت کردن تو جمعشون باشی...
من هم گفتم که اگه مطلب جالبی داری برای من ارسال کن که به اسم خودت بذارم تو وبلاگ...
مطمئا باش دوستی توی این وبلاگ دروغی نیست
از روی صفا و صمیمیته...
ما تو رو به عنوان یه دوست قبولت داریم...
بیا و اینجا یه دوست واقعی باش..
خوشحال میشم تو جمع ما باشی
بقیه دوستان هم همینطور...
منتظرت هستیم دوست من...

انزلی چی چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:04

بابا ای وللللللللللللل یه دوست ُ آقا اگه بیای امشب خیلی خوشحال می شیم .
آقا اگه می خوای بصحبتیم امشب بیا من یکی که منتظرتم.

عسل چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:15

آقا یه جا بصحبت!
من اون بالا مینویسم میای اینجا!؟
بیا بالا داداش
تو کارت دعوت....

صدیقه چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 23:52

بچه ها هستین؟

عسل پنج‌شنبه 27 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 00:18

تو چی الان هستی؟؟؟؟
من بالا گفتم شب بخیر فکر کردم رفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد